تجدید دین

نظام‌های بزرگ دینی که بشریت را در طی هزاران سال هدایت کرده‌اند در اساس می‌توانند به عنوان یک دین در حال ظهور دیده شوند که در هر عصری تجدید شده و با عبور بشریت از یک مرحله پیشرفت جمعی به مرحلۀ دیگری تکامل یافته است. دین یک نظام دانش و عمل است که در طول تاریخ همراه با علم، تمدن را به پیش برده است.

امروزه دین نمی‌تواند دقیقاً همان نقشی را ایفا کند که در دوران پیشین داشته است. بهائیان معتقدند بیشتر آنچه که در جهان معاصر به عنوان دین تلقی و تعریف می‌شود باید در پرتو حقایق بنیادینی که توسط حضرت بهاءالله ارائه شده؛ یعنی یگانی خدا، یگانگی دین و یگانگی خانوادۀ بشری، مورد بازنگری قرار داد.

دقت نمائيد در عالم وجود هر چيزی را تجدد لازم، نظر بعالم جسمانی نمائيد كه حال جهان تجدد يافته، افكار تجدد يافته عادات تجدد يافته، علوم و فنون تجدد يافته، مشروعات و اكتشافات تجدد يافته، ادراكات تجدد يافته، پس چگونه می‌شود كه امر عظيم دينی كه كافل ترقيات فوق‌العادۀ عالم انسانيست و سبب حيات ابدی و مروج فضائل نامتناهی و نورانيت دو جهانی بی تجدد ماند؟

(مکاتیب حضرت عبدالبهاء، ج ۱ ص ۲۹۲)

فیلمی کوتاه: کاوشی کوتاه در هدف و مقصد دین

حضرت بهاءالله معیاری قاطع وضع نموده‌اند: اگر دین باعث جدایی، بیگانگی یا اختلاف شود بهتر است آن را رها کرد چه برسد به زمانیکه سبب خشونت و کشتار باشد. آزمون دین حقیقی ثمره و میوۀ آن است. دین باید سبب ارتقاء بشریت، ایجاد وحدت، حسن رفتار، گسترش حقیقت‌جویی، آزادی وجدان انسانی، افزایش عدالت اجتماعی و بهبود اوضاع جهان شود. دین حقیقی بنیان‌های اخلاقی لازم را برای هماهنگی روابط میان افراد، جوامع و مؤسسات در محیط‌های متنوع و پیچیده اجتماعی فراهم می‌کند. دین حقیقی تقویت‌کنندۀ حسن سلوک است و صبر، شفقت، چشم‌پوشی، بزرگواری و روشن‌اندیشی می‌بخشد. دین حقیقی آسیب رساندن به دیگران را منع می‌کند و از افراد دعوت می‌نماید که خود را وقف مصالح دیگران نمایند. دین حقیقی بینشی جهان‌شمول ایجاد می‌کند و قلب را از خودبینی و تعصب پاک می‌کند. دین حقیقی افراد را الهام می‌بخشد تا برای بهبود اوضاع روحانی و مادی همگان تلاش کنند، سعادت خود را در سعادت دیگران ببینند، در یادگیری و علم پیشرفت حاصل کنند، اسباب سرور واقعی باشند و هیکل بشری را احیا نمایند.

دین اذعان می‌کند که حقیقت واحد است و به همین دلیل است که باید با علم هماهنگ باشد. هنگامی که علم و دین مکمل یکدیگر در نظر گرفته شوند، ابزاری قوی جهت کسب بصیرت‌های جدید و شگرف نسبت به واقعیت برای مردم فراهم می‌آورند، جهان پیرامون آن‌ها را شکل می‌دهند و هر کدام از این نظام‌ها از درجۀ مناسبی از تأثیرگذاری بر دیگری برخوردار می‌شود. علم هنگامی که از دیدگاه‌های دین محروم باشد می‌تواند مستعد ماده‌گرایی جزمی شود. دین نیز زمانی که علم را نادیده بگیرد در دام خرافات و تقلید کورکورانه گذشتگان می‌افتد. تعالیم بهائی بیان می‌دارند که:

جمیع اعتقاداتان را با علم تطبیق دهید، نباید هیچ تضادی باشد چرا که حقیقت واحد است. دین هنگامی که از هر خرافه، سنت و تعصب جاهلانه مبرا باشد، با علم هماهنگ می‌شود. در این صورت است که قوایی وحدت‌بخش و تطهیرکننده جلوه می‌نماید که تمامی جنگ‌ها، اختلاف‌ها، تضادها و نزاع‌ها را از میان برمی‌دارد و بعد نوع انسان با قدرت عشق الهی به اتحاد می‌رسد.

(ترجمه از خطابه حضرت عبدالبهاء، ۱۲ نوامبر ۱۹۱۱، پاریس)

دین حقیقی قلب انسان را متحول می‌کند و در تحول اجتماع سهیم است. دین حقیقی بصیرت‌هایی را درباره ماهیت حقیقی بشر و اصولی که سبب پیشرفت تمدن می‌شود فراهم می‌کند. در این برهه خطیر از تاریخ بشری، اصل روحانی بنیادین عصر ما، یگانگی نوع بشر است. این گزاره ساده یک حقیقت عمیق را نشان می‌دهد و هنگامی که پذیرفته شود، تمامی ادراکات پیشین مبنی بر برتری یک نژاد و ملیت بر دیگران را بی‌اعتبار می‌سازد. این اصل چیزی بیش از یک دعوت صرف به احترام متقابل و حسن تفاهم بین مردمان متنوع جهان است، هر چند این امور نیز حائز اهمیت هستند. نتیجۀ منطقی یگانگی نوع بشر تغییری ارگانیک در تمامی ساختارهای اجتماع و روابطی است که آن را تداوم می‌بخشند.